نشریه دوچرخه به مناسبت برپایی این جشنواره -که مهمترین رویداد سینمایی این گروه سنی در ایران است- سه صفحه ویژهنامه سینمایی تدارک دیده است. در این صفحهها گفتوگوهایی با هنرمندان حاضر در این دوره جشنواره و ... میخوانید. خوانندگان دوچرخه، هفته آینده هم مهمان ویژهنامه جشنواره اصفهان هستند و باز هم مطالبی درباره فیلمها و هنرمندان جشنواره خواهند خواند.
«مادر پاییزی» از زبان سیروس رنجبر
سیروس رنجبر با درام خانوادگی «مادر پاییزی» امسال در جشنواره کودک و نوجوان حضور دارد. قصه فیلم درباره نوجوانی مبتلا به بیماری «اوتیسم» است. او پس از آن که متوجه میشود مادرش زنده است، از شمال کشور راهی تهران میشود تا او را پیدا کند.
نقش این نوجوان را ارشیا طالبی بازی میکند. وی در این فیلم با هانیه توسلی و علیرضا جلالیتبار همبازی است. رنجبر در گفتوگویی با دوچرخه درباره ساخته تازهاش صحبت میکند.
- شما با «مادر پاییزی» به سینمای کودک و نوجوان ملحق شدهاید. چه عاملی باعث شد برای این گروه سنی فیلم بسازید؟
اجازه بدهید یک نکته را توضیح بدهم. «مادر پاییزی» بیشتر از آن که فیلمی در ژانر سینمای کودک و نوجوان باشد، یک فیلم خانوادگی است. یعنی خودم ترجیح میدهم از آن به عنوان فیلمی خانوادگی اسم ببرم تا یک محصول کودک و نوجوان. این فیلم با موضوع کودک و نوجوان ساخته نشده و ماجراهای مربوط به این قشر سنی را دنبال نمیکند. البته مشکل و قصه فیلم با یک پسر بچه شروع می شود، ولی به تدریج به سمت خانواده کشیده میشود و مسائلی را با محور خانواده دنبال میکند. بنابراین تماشاگران کودک و نوجوان و نیز بزرگسال فیلم باید زمان تماشای آن، متوجه این نکته باشند و غافلگیر نشوند.
- سوژه فیلم از کجا آمد؟
همسایهای دارم که فرزندشان دارای مشکلی است که شخصیت کودک فیلم از آن رنج میبرد. کنجکاو بودم که چیزهای بیشتری در باره او و بیماریاش بدانم، ولی خانوادهاش علاقهای به صحبت کردن در اینباره نداشتند. وقتی فهمیدم او بیماری اوتیسم دارد، علاقهمند شدم چیزهای دیگری هم درباره آن یاد بگیرم. در همین زمینه با کتاب «ماجراهای عجیب سگی در شب»، نوشته «مارک هادون» آشنا شدم و آن را خواندم. این قصه به شکلی داستانی و جذاب موضوع این بیماری را در ارتباط با یک نوجوان، طرح و بررسی کرده بود. قصه این رمان مرا جذب خودش کرد و تصمیم گرفتم آن را به صورت فیلمی سینمایی درآورم. با مشورتهایی هم که کردم، احساس کردم میتوان فیلم اقتباسی خوبی بر مبنای آن ساخت.
- اقتباس این کتاب چهطور بود؟ زمان نگارش فیلمنامه اقتباسی تغییراتی هم در آن ایجاد کردید تا به حال و هوای ایرانی نزدیک شود؟
بله، قصه رمان هنگام ساخت تغییرات زیادی کرد. فضای کشوری که قصه در آن اتفاق میافتد، با فضای زندگی ما تفاوتهای زیادی دارد و نکته مهم این بود که روابط بین آدمها را بومی کنم. مسائلی در آن قصه مطرح میشد که باید راهی پیدا میکردم تا آنها را بر اساس فرهنگ خودمان بیان میکردم. این کار هم وقت زیادی گرفت و هم دردسرها و مشکلاتی داشت. اما بدون انجام این کار قصه فیلم، حال و هوای منطقی و بومی خود را از دست میداد. در عین حال در طول این مدت یک تحقیق شش ماهه هم در باره این بیماری کردم تا در نتیجهاش قصه، منطقیتر و طبیعیتر به تصویر کشیده شود.
- بازیگر کوچک فیلم که به این بیماری مبتلا نیست؟
نه! بچههایی که بیماری اوتیسم دارند نمی توانند جلوی دوربین بازی کنند، زیرا قابلکنترل نیستند. ارشیا طالبی که این نقش را بازی کرد، دومین گزینه من برای ایفای این نقش بود. من بازیگر دیگری را برای فیلم انتخاب کرده بودم و او قرار بود دورهای ببیند که با بچههای مبتلا به این بیماری آشنا شود. وی باید دو ماه را در کنار این بچهها سر میکرد تا با جنس بیماری و نوع رفتارشان آشنا شود. اما بعدتر ارشیا طالبی را در جشنواره همدان و بین مهمانهای جشنواره دیدم. او در چند فیلم نقشهای کوتاهی بازی کرده بود. احساس کردم او همان بازیگری است که میخواهم و به همین دلیل او را جایگزین نفر قبلی کردم. ارشیا دو ماه و نیم دوره دید و با این بیماری خیلی خوب آشنا شد و توانست نقش خودش را در جلوی دوربین به خوبی بازی کند.
«پرواز بادبادکها» از زبان علی قویتن
«پرواز بادبادکها»، فیلم جدید علی قویتن در یکی از روستاهای استان خراسان و با حضور بازیگران بومی ساخته شده.
فیلم با لحن واقعگرایانه خود، واقعیتهایی از روزگار دشوار دانشآموزان روستایی را به نمایش میگذارد و معلم جوانی که با دانشآموزانش همراه میشود.
نقش این معلم جوان را روناک پوریادگار بازی میکند و علی معرفتی، یکی از اهالی بومی،نقش شخصیت اصلی کودک فیلم را به عهده دارد. قویتن در گفت وگویی با دوچرخه از کار برای بچهها و «پرواز بادبادکها» میگوید.
- مخاطب چند فیلم آخر شما کودکان و نوجوانان هستند. چه شده که به سراغ فیلمسازی برای این گروه سنی رفتهاید؟
فکر میکردم هر فیلمسازی در دورهای از کار هنریاش، به این حوزه گرایش پیدا میکند.
به صورت طبیعی علاقهمندی به فیلمسازی برای بچهها در ناخودآگاه ذهن همه فیلمسازان وجود دارد. فقط بحث این مطرح میشود که این علاقه چه زمانی خودش را نشان میدهد.
در مورد من این اتفاق چند سال قبل رخ داد و احساس کردم وقتش رسیده به سراغ مخاطبانی بروم که خودم سالها قبل یکی از همانها بودهام.همان طور که میدانید «پرواز بادبادکها» سومین فیلم کودک و نوجوان من است.
از سوی دیگر، یکجورهایی در سینمای کودک و نوجوان ما خلأ وجود دارد و یکی از وظایف فیلمسازان ما این است که این خلأ را پر کنند. فیلمسازی برای بچهها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و باید مراقب این نکته باشیم که برای پرکردن وقت خود -و به قول معروف باری به هر جهت- به سراغ این گونه (ژانر) سینمایی نرویم.
- یعنی این نوع فیلمسازی رایکجور وظیفه میبینید؟
باید در فیلمساز کودک و نوجوان، احساس تکلیف وجود داشته باشد. همانطور که یک فیلمساز نسبت به معضلات اجتماعی و محیط پیرامونش احساس وظیفه میکند و فیلمهایی درباره این مشکلات میسازد، فیلمسازی برای بچهها هم باید همین حالت را داشته باشد. نباید بچهها و مسائلشان را فراموش کنیم. همانطور که بچهها صادق، بیریا و ناب هستند، میتوان فیلمهایی صادقانه، بیریا و ناب ساخت که دنیای آنها و خواستههایشان را به تصویر میکشد. فیلمساز کودک و نوجوان همانطور که با فیلمش به طرح مسائل این گروه میپردازد، به دغدغهها و پرسشهای دل خود هم جواب میدهد.
- ظاهراً سه فیلمی که برای بچهها ساختهاید در ارتباط با یکدیگرند، آنها را نوعی سهگانه (تریلوژی) میدانید؟
خودم فکر میکنم همینطور است. از «بادهای بهاری» شروع کردم و در «سنجاقکهای برکه سبز» آن را دنبال کردم و حالا به «پرواز بادبادکها» رسیدهام. این نگاه در یک مقطع شروع شد و در طول کار، قوت پیدا کرد. شما در جریان کار چیزهایی را پیدا میکنید و پس از رسیدن به آنها تصمیم میگیرید به موشکافیشان بپردازید و این راه را تا پایان آن ادامه دهید. طبیعی است که با طیکردن این مسیر به نتایج خوبی میرسید. تحقیق و پژوهش را شروع میکنید و نمیخواهید کنار بکشید. فیلمسازی برای بچهها صرفاً یک کار تکنیکی نیست. در این نوع سینما، شما نمیتوانید نگاهی مکانیکی داشته باشید.
-
کار با علی معرفتی، بازیگر کودک فیلم چهطور بود؟
- علی معرفتی را چهطور انتخاب کردید؟
در بین اهالی محل به دنبال بازیگر مناسبی برای نقش اصلی بودم. بعد از آن که از حدود چهل،پنجاه نفر تست گریم گرفتم، او را دیدم. آن روز متوجه استعدادهایش شدم و نکته جالب این بود که او تیپ مورد نظر را هم که به دنبالش بودم، داشت. احساس میکردم در خود محل و در جایی که قصه اتفاق میافتد، میتوانم بهترین بازیگران را انتخاب کنم.